ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

عادت

سلام

دارم اینجا جا می افتم دارم عادت می کنم ، واقعا چیز غریبیه این عادت اونقدر زود میادو خودشو جا می ده که خودتم توش می مونی الان دیگه یه حس تعلق دارم به دوروبرم کسایی که حرف زدن باهاشون برام سخت و عجیب بود حالا دارن واسه خودشون جا باز می کنن هیچ وقت فکر نمی کردم دل آدما اونقدر بزرگ باشه که همیشه جا واسه چیزای جدید داشته باشه

با اینکه الان تنگ شده،تنگ تنگ ولی همزمان  داره افراد خیابونا هوا ... و بوی غریبه این زمینو تو خودش جا می ده

 

یه جور حسه خوب بهم دست می ده یه جور غرور یه حسی از توانمندی این که هنوز می تونم این که اونقدرام سنگ نشدم هنوز ته وجودم مونده یه چیزایی ...

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
فاطمه چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 04:48 ب.ظ http://crazyfrog.blogsky.com

بانو یعنی شمایید اینهمه بی صدا؟
بی سایه؟
من که گفته بودم زمین به طرز مزخرفی گرد و کوچک و نا امنه...

مثل اینکه منم فکر نمی کردم به این زودی لو برم

آرش پنج‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:23 ب.ظ http://vatan1.blogsky.com

درودبرشمادوست عزیز
چرا اینقدرتندرفتیدمن که نظری درموردوبلاگتون ندادم که اینجورعصبانی شدین

نه نگفتم که نظر دادین یا...
ولی ممنون که اومدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد