سلام
خوب من برگشتم دوباره به همین شهر غریبه رفتنم خیلی خوب بود ولی برگشتنم سخته سخت همیشه همینطوره رفتن و رسیدن خیلی خوبه ولی دور شدن…
این رفتنم خیلی فرق می کرد دلیل رفتنم عجیب بود نمی دونم چقدر رفتنم فایده داشت تونستم کاری کنم یا نه این روزا تنها واژه ای که میشنیدم عشق بود و عشق و عشق کلمه ای که واسه من غریبس اونوقت من ناآشنا رفته بودم که توی این عشق به یه دوست کمک کنم خیلی سخت بود حالش تغییر کرده بود : حرف زدناش خواسته هاش آرزوهاش چه بلایی که همین کلمه کوچولو سرش نیاورده بود به همین سادگی ع ش ق می تونه یه آدمو یه زندگی رو یه خونوادرو زیر و رو کنه امان از همین سه حرف…
میزی برای کار
کاری برای تخت
تختی برای خواب
خوابی برای جان
جانی برای مرگ
مرگی برای یاد
یادی برای سنگ
این بود زندگی؟1...
مرسی که سر زدی
بازم بیا
متن خیلی قشنگیه
ولی نه!
زندگی همش این نیست
خیلی شیرین تر از این حرفهاست