ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

برای کسی که نمی دانم کیست

سلام

 

 

نمی دونم از کجا شروع کنم و چه جوری بهت بگم. اصلن خودمم دقیق نمی دونم که چی می خوام بگم! فقط می دونم که دلم عجیب گرفته خیلی بیشتر از همیشه، نمی دونم این چیه که این جوری منو درگیر خودش کرده و داره خفم می کنه...

نمی خوام اینجا واست درد دل کنم ولی خب... فرصتش پیش نمیاد که بتونم حرفامو بگم... خنده داره که مجبورم اینجا توی این صفحه لعنتی حرفامو با ترس و شک بنویسم هی پاک کنم  هی مراقبشون باشم هی...

یادته گفتم نمی خواد نگران چیزی باشی؟ نمی خواد بترسی؟ تو که تعهدی نداری من که از تو انتظاری ندارم عزیز دلم ... یادته

حالام همونا رو می گم باور کن هنوزم من انتظاری ندارم از تو ... فقط نمی دونم چرا توقعم از خودم اینقدر زیاد شده حریص شدم به زندگی ...به بودن... دیگه نمی تونم راحت و بی تفاوت مثه همیشه مثل این بیست و چند سال زندگیم ، از کنار همه چی و همه کس بگذرم، بخندم و بگم دنیا دو روزه می گذره تموم می شه شاد باش... بی خیال... به فکر خودت باش ... مهم خودتی... راحتی خودت... خودت...

ولی حالا نمی دونم من یه خورده می ترسم ازین حسم از ین که دیگه بیشتر وقتا خودم مهمترین نیستم، ازین که یه نفر دیگه هست که داره با من زندگی می کنه ...راه می ره ....حرف می زنه.... می خنده.......

می بینی ؟می بینی خودتو همیشه؟ همه جا؟ اونقدر سعی می کنم که پنهونت کنم ، قایمت کنم پشت لحن سرد و قیافه بدون احساسم ولی.....

من می ترسم من دارم همه چیزمو... دارم دنیامو قسمت می کنم .... بعد یه حسه بد میاد سراغم هی فکر می کنم اصلن می خواد اینارو و تو تاب میاری بعد؟.....

دارم چرت می گم می دونم ولی این شده زندگی من ! دو دستی چسبیدم به منی که داره می شه یکی دیگه....

یادته گفتم منو نمی شناسی؟ به نظر نمی رسه ولی من قدرتم کم نیست اصلن کم نیست توی این که جلوی هر اتفاق، هر ماجرا، هر احساس ، هر... رو هر وقت که واقعن بخوام بتونم بگیرم... این که بعضی وقتا تعطیل کنم حتی وجودمو...

نذار من با خیال زندگی کنم نذار این امیدی که با منه این نوری که جاریه تو زندگی من  دروغ باشه! نذار سقوط کنم بهم بگو من خودم راه پایین اومدنو پیدا می کنم...

تو ...

فقط خواهش می کنم ازت راستشو بهم بگو... همیشه

 

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
پرستو چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:01 ب.ظ

بوی اسب می دهی /بوی شیهه،بوی دشت/بوی ان سوار /او که رفت و هیچ وقت بر نگشت / شیهه می کشد دلت، باد می شود / میوزد چهار نعل/ سنگ و صخره زیر پای تو / شاد می شود / میدود چهار نعل....................
از امتحان ریاضی میام خسته ام..........

روزبه جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:25 ب.ظ http://www.arinoos.com

سلام
چرا خبرم نکردی؟؟؟
احتمالا چون میدونی همیشه میام خبر ندادی.
حرفهایی که میزنی تو دل خیلی ها هست.به هر حال این خیلی خوبه که آدم تو زندگیش به دیگران اهمیت بده و چند نفرو حتی از خودش هم بیشتر دوست داشته باشه.
دفعه ی بعد خبرم کن

اشکان شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:17 ب.ظ http://shiraz-car.blogfa.com

khyali sory namidonestam shoam banoo hastiin mazerat mikham ok sene shoma ro zir 25 negah midarim !!!

وحید هستم یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:22 ق.ظ http://ghesmateman.blogsky.com

برای کسی که نمی دانم کیست

اینو واسه من نوشتی ...
خوب منو که نمیشناسی ...

غصه نخور .. دیوونه !!

تو هم یاد می گیری که راستشو نگی !!

اما یاد نگیر ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد