ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

روی سخنم با توست

روی سخنم با توست

روی سخنم با توست که اینجا را نمی خوانی هیچ وقت

روی سخنم با توست که دیگر نمی بینمت هیچ وقت

روی سخنم با توست که دیر شناختمت حیف

روی سخنم با توست که نشناختمت انگار

روی سخنم با توست که...

آی می دانی چه کردی با من

لهم کردی و گذشتی

ندیدی مراو درک نکردی ضجه هایم را

نشنیدی نوای ساکتم را

هیچ نخواندی از بودنم

آه که چه کردی با من

حال من ماندم و یک من ترک خورده

حال من ماندم و یک امید از دست رفته

یک نگاه دروغ

یک...

هیچ وقت فکر نکردی٬ ندانستی که شکستن قدرت نمی خواهد افتخار نیست

راحت گفتی و شکستی و گذشتی برای خودت

ندیدی مرا دیگران را و نخواستی بودنمان را

بچه بودی نمی دانستم...

نمی دانستم که دنیا اینقدر غریبه است و بی رحم

نمی دانستم که دروغ آسانترین و همدم ترین توست

تو مقصر نبودی ٬ دنیای کوچکت را من بزرگ دیدم

تقصیر تو نبود من بودم که فریب این بازی کودکانه را خوردم

بازی ای بود بچه گانه تو هی جر می زدی و من هی ندانسته تکه های وجودم را بخشیدم در بازی ٬ هی کندم و گذاشتم وسط برای ادامه غافل از آن که...

وای که چه کردی با من

نمی دانی

...

!

نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:29 ب.ظ http://www.mi118.com/Register.aspx?Ref=32568

سلام
وبلاگ زیبایی دارید.
یه سری هم به بلاگ من بزنید.
ممنونم.

روزبه سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 05:24 ب.ظ http://www.arinoos.com

آخی
بابا تو که اشک ما رو درآوردی!
مرسی که خبر کردی

فاطمه سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:07 ب.ظ http://crazyfrog.blogsky.com

میدانی بانو...روزی به خاطر تک‌تک ثانیه‌هایی که ازش ،از خاطره‌ اش، از سلطه‌ اش نجاتش داده‌ای، مغرور میشوی. میدانی بانو ‌

فاطمه سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:23 ب.ظ http://crazyfrog.blogsky.com

دلم برای خودم تنگ شده است؛ که گل می خریدم ٬ شکلات٬ پاستیل٬ شیر قهوه٬ میگو٬ انجیر٬ انار٬ ماست٬چیپس٬ کیک٬ هویج٬ کرفس٬ سیب زمینی٬ نوشابه لایت٬ دستمال کاغذی٬ شامپو... از همه چیز زیاد

دلم برای خودم تنگ شده است؛ بام بام دلم...گروپ گروپ قلبم... نوک انگشت هایم سرد.

امروز یکی از تو می گفت؛ یکی دیگر هم. یکی دیگر هم.

دلم برایت تنگ شده است بانو...
دلم برای خودت وخودم تنگ شده بانو...
میفهمی؟

فاطمه سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:30 ب.ظ

میدونی بانو
تلفن خیلی حقیره برای گفتن اینهمه اتفاق

سوته دلان پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:01 ب.ظ http://j-sootedelan.veb.ir

سلام اسم من جمشید همه بهم میگن سوته دلان نمیدونم چرا شاید اسکلم میکنن حالا
یه چیزی رو بگم من خدم به شخصه غلط املایی زیاد دارم ولی غلت های تو خیلی بده مثال:
اصلن رو این طوری می نویسند اصلا
حا لا بی خیال بگزریم
از تنهایی برای کسی حرف بزن که تو عمرش تنها نبوده باشه
ما اگه یه روز دلمون احساس تنهایی نکنه اون روز رو میگیم عید . اون روز برای دل ما عیده یهترین روز زندگیه
حتی اگه دروغ باشه
اره منم مثل تو از کساییکه از فرق جنسیتی حرف میزنن ناراحت میشم
همیشه دیدم چه دختریکه پسری رو تنها میزاره چه پسریکه دختری رو تنها میزاره فرقی نیست بی معرفت وجود نداره
اره یه روز یکی میاد بهت میگه تو عشق منی ازت خوشش میاد فردا یکی دیگه رو پیدا میکنه میزاره میره زور که نیست خوب دوست نداره فرقی نداره حالا پسر باشی یا دختر
تو نظری که برام گذاشته بودی یه حرف باحال زدی نوشتی
تنهام چون تا اومدم به یه نفر اعتماد کنم و راهش بدم تو دنیای خودم گفت وای چه دستای قشنگی داری...
ای خدا چی بگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد