ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

سلام

 

 

نمی دانم چه می خواهم بگویم

غمی در استخوانم می گدازد

خیال ناشناسی آشناتر

گهی می سوزدم گه می نوازد

نمی دانم چه می خواهم بگویم

زبانم در دهان باز بسته است

در تنگ قفس باز است و افسوس

که بال مرغ آوازم شکسته است

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
وحید سه‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:25 ب.ظ http://www.arinoos.com

سلام
خیلی زیبا بود.
هم شعر و هم تصویر
باید بگم که بیت آخر خیلی تاثیر گذار است.
من آپم و ممنون می شم اگر سر بزنی.

نقطه سر خط چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 05:01 ق.ظ

سلام گل قشنگم ...
چی بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این غما اونقد سوزانن که گاه حس می کنم چیزی ازمون نمی مونه ...
................................................
کاش خیال سبز دستانت را از من نمی گرفتی
کاش زنده گی چشمانت را بر من بتابانی
در این کویر خالی روح گرسنه ام
ای کاش ستاره ی بودنت کور سوئی هم به من نشان میداد
...............................................
یا علی

وحید هستم چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:11 ق.ظ http://ghesmateman.blogsky.com

در تنگ قفس باز است و افسوس

که بال مرغ آوازم شکسته است


خدا نکنه !!!
غصه نخور ... دیوونه !!!

فاطمه چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:53 ب.ظ http://crazyfrog.blogsky.com

اسمش خودخواهی است یا هر چیز دیگر٬ من دوست دارم به رسم خودم زندگی کنم٬ رسمی سرخپوستی و احمقانه( امروز حماقت همه آن چیزی است که دارم؛ فردا کسی چه می داند؟ شاید کمتر احمق باشم!) دیوانه وار که یادت نرفته؟

من اصلا فکر می کنم یک ته مایه ای از درد برای لذت بردن لازم است...میفهمی که بانو

نقطه سر خط پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:00 ق.ظ

سلام
به روز شد ...
یلدا مبارکت باد و آن عید زیبای قربان است که مرا به لحظات تنهایی خویشم می برد تا دور ...
باز هم مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد