ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

باز هم فروغ

شب سیاهی کرد و بیداری گرفت

دیده را طغیان بیداری گرفت

دیده از دیدن نمی ماند دریغ

دیده پوشیدن نمی داند دریغ

رفت و در من مرگزاری کهنه یافت

هستیم را انتظاری کهنه یافت

آن بیابان دید و تنهاییم را

ماه و خورشید مقواییم را

چون جنینی پیر با زهدان به جنگ

می درد دیوار زهدان را به چنگ

زنده اما حسرت زادن در او

مرده اما میل جان دادن در او

...

نظرات 3 + ارسال نظر
نقطه سر خط یکشنبه 9 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:39 ب.ظ http://bodayekochak.blogfa.com

سلام گل قشنگم ...
حافظ میگه :
گر دست دهد خاک کف پای نگارم
بر لوح بصرخط غباری بنگارم
....
منتظرت بودم ... نیومدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یا علی

سام یکشنبه 9 دی‌ماه سال 1386 ساعت 07:42 ب.ظ http://golerazeghi.blogsky.com

عذر میخوام ... بنده هم شمارو به جا نمیارم ... خاطرمم نیس که اومده باشم به دیوارچین زردتون

روزبه یکشنبه 9 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:33 ب.ظ http://www.arinoos.com

سلام
چه عجب این طرفا!وقتی کانکت شدم میخواستم برم سراغت رو از نیره بگیرم که دیدم اومدی
خیلی زیبا بود
آخی!ماه و خورشید مقوایی.....
بازم بهمون سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد