ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

تغییر

سلام

چند وقت بود که می خواستم این اسمو عوض کنم: تنهای تنها در... دیدم اصلن جالب نیست گفتم حالا گیریم که تنهایی تنهای تنها دلیلی نداری جار بزنی ... همه رو خبر دار کنی که چی؟ به قول یه دوست که اینجوری به تنهایی یکی دیگه ام اضافه می کنی یه وقت نخواسته...

خوب نیست اصلن خوب نیست

بعد هم می خوام بیشتر خودم باشم

همیشه اینو با خودم تکرار می کنم وقتی که حالم زیاد خوب نیست:

وسیع باش و تنها و سربه زیر و سخت

هر چند اصلش اینجوری نیست(اصل شعرو می گم) ولی خب من اینجوری بلدمش و خیلی دوسش دارم ...

 

...

حالا منم و این اسم جدید و  این زندگی...

 


 

چنان باش که هستی نه چنان باش که می نمایی

خواجه عبدلله انصاری

 

 

نظرات 8 + ارسال نظر
نقطه سر خط سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:43 ق.ظ http://bodayekochak.blogfa.com

سلام گلم ...
اینجا دو روزه تعطیله ... هه هه ... البت که واسه من توفیری نداره ...
این خیلی بهتره ... خیلی ...
تازه تو اون قدام تنها نیستی که ... خدا هست ... او هست ... تو هستی ... منم هستم ...
پس : شاد باش
یا علی

فاطمه سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:14 ب.ظ http://crazyfrog.blogsky.com

وسیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــع باش...
هستی بانو
هســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتی...

اشکان سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:19 ب.ظ http://shiraz-car.blogfa.com

شما همواره فوق العاده زیاد لطف دارین مرسی که بازدید کردین چشم نام وبلاگتونو عوض می کنم مر۳۰ بای

فاطمه سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:21 ب.ظ http://crazyfrog.blogsky.com

پیری، دیدن دسته دسته موهای سفید لابه‌لای موهای بلندِ سیاه نیست. موهای بلند و زبر سفید را می‌توان هزار کار کرد. می‌توان رنگ کرد. های‌لایت کرد. یا حتی با قیچی از ته چید. پیری یعنی اینکه یک روز به خودت می‌آیی و می‌بینی که خسته ای و حوصله ی هیچ حرفی را نداری و هیچ دفاعی هم نمیخواهی بکنی از خودت فقط دوست داری بروی دراز بکشی جلوی بخاری،پتو بیندازی روی خودت یک ماگ قهوه توی یک دستت یک کتاب توی آن یکی بعد بگوی گوربابای همه ی آدمهایی که نمیفهمند و گوشی لعنتی ات را هم روزها باشد قبضش را ندهی ،قطع باشد تا هی دل لعنتی ات نلرزد که نازنین مریمش زنگ نمیخورد
من عصبانی نیستم...من پیر شدم خیلی پیر تر از آنکه تصور کنید...من دلم کسی را میخواهد...کسی که حالا نیست اینجا...وحشی شده ام؟میدانم...اما آخر تو که نمیدانی و نیستی اینجا ببینی چقدر وقت آزگار است سکوت کرده ام در برابر همه ی آدمها و این همه ی آدمها دقیقا شامل همه ی آدمها میشود و مجبورم یک تنه نه فقط درد خودم را که حتی درد کسی که میگویند همه ی دردهایم را او برایم رج زد بکشم روی شانه هایی که خیلی روز است زخمی است و نحیف است و جا ندارد دیگر برای هیچ کوله ای...
خیال کن آدم لبهایش بلرزد،اشک بدود توی چشمهایش بعد تازه لبخند بزند که یعنی نه،خیالتان راحت حال همه ی ما خوب است...

پوریا سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:19 ب.ظ http://love2love.blogfa.com

سلام
امیدوارم حالت خوب باش
شرمنده به خاطر مشکلی که گفتی
همیشه به یادتم
خدانگهدار

وحید هستم چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:11 ب.ظ

برام جالبه ...

که چرا نوشته های من تایید نمیشن ..

فقط خونده میشن ...

شاید هم اشتباه میکنم ...

فقط تایید میشن بدون اینکه خونده شن ...

من دارم حرف میزنم !!

روزبه پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:21 ب.ظ http://www.arinoos.com

سلام
راستش من اولین بار وبلاگت رو به خاطر اسمش لینک کردم!
به نظر من که جالب بود!
اسم جدیدش هم البته خیلی قشنگه.

سمیر یکشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:03 ب.ظ http://www.daftareeshghnevis.blogsky.com/

وبلاگ قشنگی داری
با اجازه ات لینکش کردم
خوشحال می شم بهم سر بزنی
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد