ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

بازگشت

سلام

دوباره برگشتم

دوباره باز این صفحه غریبه شده برام انگار ولی دلتنگشم شده بودم . پر حرف شدم اونقدر که نمی دونم کدومشونو و چه جوری بگمشون...

یه دیدن دوباره یه دوباره بودن حس کردن و بو کشیدن کسایی که دوسشون داری و حتی گاهی فرصت در آغوش کشیدنشون٬ خیلی ارزشمند و عزیز بود برام همین چند روز ....

اینکه صبح با صدای مامان از خواب بیدار بشی و وقتی چشاتو باز می کنی یه صورت آشنای دوست داشتنی کنارت باشه بعد دور هم بشینیم و صبحونه بخوریم و حتی اینکه کمک مامان باشی واسه آشپزی کردن خونه رو مرتب کنی ...همه این کارا چقدر قشنگ بودن

چه لذتی داره که منتظر باباجون باشی که برگرده خونه با دست پر ٬ بعد مثه بچگی هات خودتو براش لوس کنی و اونم نازتو بکشه هی...

چه حالی می ده وقتی می بینی داداش کوچولوت اونقدر بزرگ شده که می تونه خیلی راحت تو رو از رو زمین برداره و بغل بگیره و هر روز کل مسیر مدرسه رو اونقدر سریع و با عجله بیاد که مامان با تعجب بگه: مگه  ساعت آخر کلاس نداشتی؟

وای چقدر خوبه آدم یه خواهر داشته باشه که بشه باهاش حرف زد ٬ درد دل کرد همه چی رو گفت و اونم گوش بده به حرفات و خودشم بگه از زندگی

وای که چه روزایی بود...

حالا من دوباره برگشتم اینجا و باز تنهای تنها شدم. و این روزا دارم بدترین شکل دلتنگی رو تجربه می کنم٬ با اینکه حسابی درگیرم و کلی کار عقب مونده دارم ولی حس شدید تنهاییم هی وادارم می کنه که بیام اینجا٬ حتی اگه ننویسم

 

نظرات 12 + ارسال نظر
محمد هادی دوشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:38 ب.ظ http://dastanekotah.blogsky.com

سلام بلاگ اسکایی عزیز

ممنون که سر زدی

یه حسن خوبی که دارم اینکه حافظم خیلی قویه ممنون که سر زدی( دوباره)

نیره سه‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:04 ق.ظ

سلام
... یه جایی خوندم : ما همه ... همیشه ... همه جا مسافریم
اگه در رفتن نباشیم میمیریم ...
همین
همین
مواظب خودت باش
برام دعا کن
یا علی

عابد سه‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:32 ق.ظ http://negaheman.blogsky.com/

سلام
انسان وقتی از چیزی به حد فراوان لذت ببرد شاید نتواند آن حسی را که داشته بطور کامل بیان نماید و شاید در بیان آن دچار اشتباه شود .
اشتباه من در استفاده از کلمه دیگران را به حساب حظ فراوان من از دست نوشته هایتان بگذارید .
من از شعر ها و نوشته های مندرج در وبلگتان بقدری لذت بردم که شاید کمتر وبلاگی مرا به آن اوج رسانده باشد .
اشتباه سهوی را بر من ببخشائید .
خودم هم نمی دانم برای چه از کلمه دیگران استفاده کردم .
حال این روزهای من هم مثل حال شماست .
نمی دانم چرا ...
سربلند باشید .

فاطمه سه‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:36 ق.ظ

خوب حرفی نیست
خسته ام
همین
بهتر که شدم میام و مینویسم

. سه‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:28 ق.ظ

همه هراس من باری مردن در سرزمینی است که مزد گورکن درآن از آزادی آدمی افزون باشد

نیره سه‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:28 ب.ظ

سلام
خوبی؟
آره حتما ... میام ... مطمئن باش
برام دعا کن
میبوسمت
...
یا علی

اشکان سه‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:35 ب.ظ http://shiraz-car.blogfa.com

فاطمه چهارشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:55 ق.ظ

بله حتماً نفهمیده ام..! یعنی نفهمیده ام که نفهمیدن من "حتماً" دارد. زندگی غلط های یک مغالطه است ویکی از جذابیت های این مغالطه عدم درک تنهایی است که سلول انفرادی هم کنار من تنها نیست؛ من با او زوج می شوم. غفلت هایی در اوج غفلت گریزی. خوابی در همیشه بیداری

سام چهارشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:04 ب.ظ http://golerazeghi

نمیدونم راجبه خفه شدن فک کنم یا بوی شالمو ؛ خجالتم از مامان واسه یه دونه هویجه ناقابل؟

روزبه چهارشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:22 ب.ظ http://www.arinoos.blogsky.com

سلام
خوبه که وقتی دلتنگ میشی مینویسی
امیدوارم دوباره هرچه زودتر برگردی خونه
چیزایی که نوشتی خیلی آشنا هستن!این روزا این چیزا تو خیلی خونه ها اتفاق میافتن.منظورم خونه هایی که حداقل یه نفرشون ازشون دور افتاده....
ممنون از اومدنت
خوش باشی

arash پنج‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:14 ق.ظ http://www.vatan1.blogsky.com

بادرودبرشما دوست عزیز
با تشکر از لطفی که نسبت به وبلاگم داری،راستشو بخوای هروقت دلتنگ مبشم به وبلاگ شما پناه میارم

فاطمه شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:33 ب.ظ

آنچه باختم بیش از هویت بود
حاشیه نمیروم
اینجا پایان داستان من
به ابتذال کشیده شده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد