ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

 

 

 

توحید آن نیست که او را یگانه دانی

 

توحید آن است که او را یگانه باشی

 

 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:59 ب.ظ

agree with you !!!

حمید یکشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:04 ب.ظ http://karaj400.blogsky.com

توحید آن نیست که او را یگانه دانی

توحید آن است که با (او) را یگانه باشی

تصور کنم اینجوری صحیحتر باشه


ثبت نام در جایزه۸۰۰دلاری و۳۰۰۰دلار یکشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:26 ب.ظ http://www.iranmaxim.blogsky.com

وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>
http://www.iranmaxim.blogsky.com
ثبت نام در جایزه 800 دلاری و 3000 دلاری
http://www.clickwoman.blogsky.com
زنان کلیکی
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع

اشکان یکشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:54 ب.ظ http://shiraz-car.blogfa.com

سلام سلام امید وارم هر جا هستین شاد و پیروز باشین خیلی لطف کردین که به وبلاغگ من سر زدین ممنون موفق باشین

فاطمه دوشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:09 ق.ظ http://crazyfrog.blogsky.com

این جمله ی مسخره ی ان بالا
؛هیچ کس تنها نیست/همراه اول؛
کدام همراه اول؟
پس چرا من تنهایم
تو هم که هی من را از سرت باز میکنی
به بهانه ی گرفتاری و عادت و اتفاق و این اواخر هم که ظاهرا من دارم دور میشوم...خیلی دور...
به روی خودم نمی اورم
مثل تمام انهمه ترم که با چند صندلی اختلاف مینشستی کنارم
من دور نمیشوم
من پاهایم خسته تر و زخمی تر از انست که دور بشوم از تو...
من نشسته ام سر جایم
هی دلتنگ میشوم
و فکر میکنم
چه جمله ی احمقانه ایست هیچ کس تنها نمیماند...

روزبه دوشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:24 ب.ظ http://www.arinoos.blogsky.com

سلاممممممم
حق با شماست
من با (خسته) روزم.
منتظرم...
شاد و سلامت باشی

وحید دوشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:41 ب.ظ http://www.arinoos.com

سلام
رو کدوم یادداشتت نظر بذارم؟
۴ یادداشت!
دریغ از یک دعوت!
منم موافقم (توحید)
این روزا خیلی کم پیدا بودم.
شرمنده
.
.
.
من با ( یکی دیگر از شعر های قدیمیم) آپم.
یا علی

اشکان دوشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:47 ب.ظ http://http:/shiraz-car.blogfa.com

نه عزیز اون کامنت می خواستم بنویسم دیگه ای دی اس ال قطع شد نشد ببخشید

فاطمه سه‌شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:13 ق.ظ

میبافد،‌یکی زیر، یکی رو... انگار دارد یک زندگی طولانی را به هم میبافد. کاموای طوسی را دور انگشت اشاره اش میچرخاند...میچرخاند...میچرخاند...حالا یکی زیر یکی رو... در هر بار چرخیدن انگار هزاران آدم دور این زندگی میله وار میچرخند...یکی زیر...یکی رو...
نگاهش به ریتم یکنواخت این بافتن پی در پی نیست. نگاهش میخکوب مانده روی شیشه غبار گرفته و کدر رو به رویش که انگار چیزی ورای زندگی بافته شده را به تصویر میکشد
سان جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد