ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

ـــــ وسیــــــــــع باش... ـــــ

وسیــع باش و تنـــها و سـر به زیــر و سخـــت

اشک

سلام

 

من خیلی روزا و خیلی وقت ها  فکر میکنم

به این که چی دارم

و اشک همیشه برام سرمایه بوده ولی دست نیافتنی

نمی دونم

می ترسم که این سخت شدن خرج کردن این سرمایه دوست داشتنی به خاطر کم بودنش باشه یا ترس از رو به نابودی بودن

فانی بودن

فقط گاهی

یه چیز عجیب که گوشه چشامو گرم و خیس می کنه بهم امید می ده

امید به این که:

هنوز هستم...



ابر و ابریشم‌ و عشق‌

 

هزار و یک‌ اسم‌ داری‌ و من‌ از آن‌ همه‌ اسم‌ «لطیف» را دوست‌تر دارم‌ که‌ یاد ابر و ابریشم‌ و عشق‌ می‌افتم. خوب‌ یادم‌ هست‌ از بهشت‌ که‌ آمدم، تنم‌ از نور بود و پَر و بالم‌ از نسیم. بس‌ که‌ لطیف‌ بودم، توی‌ مشت‌ دنیا جا نمی‌شدم. اما ...
زمین‌ تیره‌ بود. کدر بود، سفت‌ بود و سخت. دامنم‌ به‌ سختی‌اش‌ گرفت‌ و دستم‌ به‌ تیرگی‌اش‌ آغشته‌ شد. و من‌ هر روز قطره‌قطره‌ تیره‌تر شدم‌ و ذره‌ذره‌ سخت‌تر.
من‌ سنگ‌ شدم‌ و سد‌ و دیوار دیگر نور از من‌ نمی‌گذرد، دیگر آب‌ از من‌ عبور نمی‌کند، روح‌ در من‌ روان‌ نیست‌ و جان‌ جریان‌ ندارد.
حالا تنها یادگاری‌ام‌ از بهشت‌ و از لطافتش، چند قطره‌ اشک‌ است‌ که‌ گوشه‌ دلم‌ پنهانش‌ کرده‌ام، گریه‌ نمی‌کنم‌ تا تمام‌ نشود، می‌ترسم‌ بعد از آن‌ از چشم‌هایم‌ سنگ‌ریزه‌ ببارد.
یا لطیف! این‌ رسم‌ دنیاست‌ که‌ اشک‌ سنگ‌ریزه‌ شود و روح‌ سنگ‌ و صخره؟ این‌ رسم‌ دنیاست‌ که‌ شیشه‌ها بشکند و دل‌های‌ نازک‌ شرحه‌شرحه‌ شود؟
وقتی‌ تیره‌ایم، وقتی‌ سراپا کدریم، به‌ چشم‌ می‌آییم‌ و دیده‌ می‌شویم، اما لطافت‌ که‌ از حد بگذرد، ناپدید می‌شود.
یا لطیف! کاشکی‌ دوباره‌ مشتی، تنها مشتی‌ از لطافتت‌ را به‌ من‌ می‌بخشیدی‌ یا می‌چکیدم‌ و می‌وزیدم‌ و ناپدید می‌شدم، مثل‌ هوا که‌ ناپدید است، مثل‌ خودت‌ که‌ ناپیدایی... یا لطیف! مشتی، تنها مشتی‌ از لطافتت‌ را به‌ من‌ ببخش.
 

 

عرفان نظرآهاری

نظرات 9 + ارسال نظر
علی دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:16 ب.ظ http://adams.blogsky.com

سلام . خوبین ؟ شما همیشه مطالب زیبا و تاثیر گذار مینویسید . موفق و سربلند باشید

سلام همسایه های2 سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:09 ب.ظ http://rezatehranii.blogfa.com

سلام.با قسمت نهم خاطرات کدر آپم.سر بزن و نظر یادت نره دوست من

نیره جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:09 ق.ظ

سلام
از چی می ترسی؟؟؟؟؟؟؟
از ریختن اشکهات !!!!!!!!!!!!! نه نترس .. بذار بباره .. بذار بباره تا آروم بگیری .. نگران تموم شدنشم نباش ...
من چند روزه به روزم (: .......... فکر کردم خودت میای .. ولی مث اینکه سرت شلوغه ...
مواظب خودت باش و نگرانم نباش
همیشه و همه جا به یادتم

حسنی یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:16 ق.ظ http://leshmania.mihanblog.com

خوب میدونید چرا نیمتونید چشماتون رو خیس کنید
فقط حاطر غرور غرور غرور
یا زنونه یا مردونه مثل لباس یه یکی میاد به یگی منمیاد

همون حسی که باعث میشه بنویسی منهم مثل شما
ولی متفاوت تر یکمی

فاطمه یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:18 ب.ظ http://crazyfrog.blogsky.com

سلام
من نه ماهه شدم . از نجوای تازه خبری نیست . هنوز آن سپیده دم کذایی زنده است با چمدان و مخلفات . دستت را بگذار روی شکمم ، می بینی؟ لگد می زند . چند روز است ویار کرده ام ، هی تقویم گاز می زنم ، بین خودمان باشد ، هربار هم بالا می آورم ، به گمانم به من نمی سازد ، هی به خودم می گویم احمق جان ! چه کار این ورق ها داری ؟ تاریخ انقضایشان لابد گذشته است … اما دست خودم نیست . آن اوایل می خواستم سقطش کنم برود پی کارش ، نشد که نشد . دیدم خدا قهرش می گیرد ، زبانم لال می زند اجاق کورمان می کند ، آن وقت دیگر من می مانم و من . گفتم همان که داده صبرش را هم می دهد . نه ماه به دل کشیدم و دندان گذاشتم سر جگر . شش کیلو اضافه کردم ، از ریخت افتادم ، هی دوست و رفیق و کار و ساز و ورزش و هزار زهرمار دیگر به حلق خودم کردم که ” بخور جان بگیر !” حالا دو روز پیش به خودم آمدم دیدم به ! نه ماهم تمام شد و از بچه خبری نیست .رفتم نجواگرافی . این طب جدید هم با این ادا اصولشان ! باز هم به قابله های قدیم . گفتند خاصیت دلتنگیست ، زمان می خواهد . چه می دانم به خدا ! .
دیگر خسته شده ام . پزشک خوب اگر پیدا کردی خبرم کن . هزینه اش را هم می پردازم ، تمام و کمال .سر سجاده دعایم کن …
بچه هایت را ببوس و قدرشان را بدان.

علی یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:50 ب.ظ http://adams.blogsky.com

_____*#######*
___*##########*
__*##############
__################
_##################_________*#######
__##################_____*##########
__##################___*#############
___#################*_###############
____################################
______##############################
_______############################
________##########################
__________### http://adams.blogsky.com####
___________*####################
____________*#################
_____________*###############
_______________#############
________________##########
________________*#######*
_________________######
__________________####
__________________###

__________________##

__________________#

سلام . منتظر حضور سبزت هستم

فاطمه دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:19 ب.ظ http://crazyfrog.blogsky.com

اولندش من که دلم بیشتر تنگیده
تو نمیایی اینجا من چه کنم آخه عسل مربا
دومندش این جیملتو بده من الان دارم برا یاهوت اتچش میکنم اما بعدا جیمیلتو بده
تو که اون عکسارو هم نفرستادی خانوم
سومندش خجالت نمیکشی اینهمه تعطیلی تو اون خراب شده موندی؟
چهارمندش دووووووووووست دارم خوب
ایدز که ندارم
دوست دارم هم کمه اصولن
عاشقتم عزیز ترین کس فاطمه

نیره سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:22 ق.ظ

سلام عزیزم ...
من به روزم
مواظب خودت باش
یا علی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:55 ب.ظ

سلام
داشتم گریه میکردم
حسابی ترسوندیم!
تو این دنیا اگه دلت نازک باشه زود پارش میکنن
مال من خورد شده
کاش منم دلم از سنگ بود
فقط
نمیتوانم......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد