این روزها که می گذرد ، هر روز
احساس می کنم که کسی در باد فریاد می زند
احساس می کنم که مرا
از عمق جاده های مه الود
یک اشنای دور صدا می زند
آهنگ اشنای صدای او
مثل عبور نور
مثل عبور نوروز
مثل صدای آمدن روز است آن روز ناگزیر که امد
روزی که عابران خمیده
یک لحظه وقت داشته باشند
تا سر بلند باشند
و آفتاب را
در آسمان ببینند
روزی که این قطار قدیمی
در بستر موازی تکرار
یک لحظه بی بهانه توقف کنند
تا چشمهای خسته ی خواب الود
از پشت پنجره
تصویر ابرها را در قاب
و طرح واژگونه ی جنگل را در آب بنگرندآن روز
پرواز دستهای صمیمی
در جستجوی دوست آغاز میشود
روزی که روز تازه پرواز
روزی که نامه ها همه باز است
روزی که جای نامه و مهر و تمبر
بال کبوتری را امضا کنیم
و مثل نامه ای بفرستیم . . .
قیصر امین پور
آخ...
یادش بخیر...
یه پسر عاشق جند سال پیش اینو برای دوستم میخوند...
یاد خاطراتم انداختیم...
سلام
خوبی؟
قشنگ بود.
ولی..اصلا ولش کن.
فعلا...
سلاااااااااااااااااام دخترک
خوبی؟؟؟؟؟؟
چه خبرا؟
دلتنگم برات ...
التماس دعا
مرسی که می یای عزیز دلم....
salam ghashang bod va gharib
barha donbale en sher ghashtam ta enja peydash kardam
mer30:D